شهرآرانیوز، وحیدی- جانقربان: در میان همهمه ها بود که فهمیدیم بیش از پیش نیازمند این هستیم که درباره مسائل بانوان گفتگو کنیم. دختران جوان و موفق شهر را به هم معرفی کنیم و بگذاریم مسائل زنان از طریق خود آنها حل شود. در این میان، تصمیم گرفتیم به صورت متوالی دورهمیهایی خودمانی با گروههای مختلف بانوان فعال مشهد تدارک ببینیم و میزبان این عزیزان باشیم به امید اینکه در این جلسات بتوان گفت و شنید و آموخت و راهکار ارائه داد. این هفته به مناسبت روز عفاف و حجاب با بانوان دههشصتیای همراه شدیم که هرکدام با حفظ حجاب برتر، در راستای توانمندیهای اقتصادی و فرهنگی، توانسته است قدمی رو به جلو برای شهر و کشورش بردارد.
سمیرا شاهوردی، مسئول کمپین جهادگران بدون مرز، به مادر آرزوها معروف است، مادری که تاکنون بیش از ۱۰ هزار آرزوی خرد و بزرگ را برآورده کردهاست. سمیرا شاهوردی مثل خیلی از بانوان محجبه چادر را انتخاب کرده و در سفرهای جهادی هیچگاه این پوشش از سر او برداشتهنشدهاست تا جایی که در کمک به سیلزدگان لرستان با چادر بنایی هم میکند. «چادر را انتخاب کردم. از اول چادری نبودم و از طرف خانواده و همسرم هم هیچ اجباری به پوشیدن چادر نداشتم، اما مسیر فعالیتهای جهادی نگاهم را تغییر داد و چادری شدم. آدم وقتی میخواهد کار جهادی کند و جایی را بسازد، اول باید خودسازی کند. انتخاب این پوشش برای من به همین فعالیتها برمیگردد و البته سفری که اربعین به کربلا داشتم. به نظرم اربعین انسانساز است و به جای هر طرح ضربتی و اجباری، یک سفر اربعین برای خودسازی باید به افراد هدیه کنند. در این سفر، یکرنگی آدمها برای من خیلی جذاب بود و اینکه زمانی که به خانه یکی از اعراب رفتیم، حرکت عجیبی کرد که به دلم نشست. او خاک چادر من را که از پیادهروی مسیر اربعین بود جمع کرد و در ظرفی ریخت که نگه دارد. میگفت این خاک را چهار گوشه خانه میریزیم تا خانه و زندگیمان برکت پیدا کند.»
این بانوی فعال جهادی نقش خانواده بهویژه مادر را در انتخاب پوشش دختران بسیار اثرگذار میداند. «مادرم هیچوقت اجباری در نوع پوشش برای من نداشت. میگفت چیزی را انتخاب کن که عاشق آن هستی ولی در رفتار خود طوری بود که من را به حجاب سوق میداد. بعد از ساخت خانههای یکی از روستاهای زلزلهزده برایم نوشت: «بانوی خستگیناپذیر من، امروز به تو افتخار کردم که همان پوششی را که من دوست داشتم پوشیدی.» این خوشحالی مادرم تأثیر زیادی رویم گذاشت که بیشتر رعایت کنم.»
سمیرا شاهوردی برای نوع پوشش خود بارها تحسین و بارها تحقیر شدهاست، اما در نهایت حجاب را برگزیده است، چون معتقد است که این انتخاب بهترین انتخاب زندگیاش بودهاست. «گفتن بعضی از حرفها و تحسینکردنها برای افرادی که آنها را قبول ندارند و نمیپذیرند جنبه شعاری دارد. بعضی از موضوعات را باید خودت درک کنی تا به آنها برسی. در مسیر فعالیتهای جهادی، در جادههای مرزی، وقتی تنهایی از مشهد به دورترین مناطق سفر میکردم، تنها چیزی که به من احساس امنیت میداد حجابم بود. خیلی وقتها در آن پناه میگرفتم و احساس تنهایی نمیکردم. این حجاب به من احساس امنیت، وقار، شخصیت و ابهت میداد. خیلیها برای همین پوشش به من اعتماد کرده و در کارهای جهادی مشارکت کردهاند.»
مادر آرزوها تعالی فرهنگ حجاب و احترام به بانوان محجبه را یکی از ضرورتهای جامعه میداند که کمتر به آن توجه شدهاست. «هجده ماهی که در لرستان بودم و برای زلزلهزدگان کار میکردم. آنجا به زنانی که مکه رفتهاند حاجی میگویند. به من میگفتند: «حاجی، با حجاب اذیت نمیشوی؟» میگفتم من اینطوری راحت هستم. در همین مدت، پوشش دختران روستا مثل من شده بود. روسریهای خود را مدل من میبستند و این تأثیر و نتیجه رفتار و عمل من بود، نه شعار دادن و منع کردن. نسل جوان ما به الگویی مناسب نیاز دارد تا یاد بگیرد. متأسفانه این الگو در اختیار آنها قرار نگرفتهاست. باید حواسمان بیشتر به بانوان باشد. بارها پیش آمدهاست که با بچه به بغل، کنار خیابان برای ماشین ایستادهام ولی برای خانمی بیحجاب ماشین زودتر پیدا میشود یا حتی در برخی ادارات جوابی که به خانمهای باحجاب میدهند واقعا سربالاست. آنچه امروز جامعه ما گرفتار آن شدهاست همین تناقضهاست که باید فکری به حال آنها شود.»
نرگس غفاریدوست، معلم نمونه کشور، فرزند شهید است. او تلاش کرده است زندگیاش را وقف دانشآموزان کند. از آن بانوان جوانی است که به الگوسازی بین دانشآموزان اعتقاد دارد. «از کودکی همین حجابم را داشتم. همیشه و همهجا چادر میپوشیدم و الگویم برای این پوشش مادرم بود. البته برای این الگو هیچوقت هیچ اجباری وجود نداشت. خودم خواستم چادری باشم. در پوشش هیچوقت افراط و تفریط نداشتهام که بخواهم مشکلی پیدا کنم. الان برای دخترم هم که یازدهساله است هیچ اجباری نگذاشتهام و خودش انتخاب کردهاست. حتی زمانی که دانشگاه میرفتم با چادر سرکلاسها مینشستم و هیچ محدودیتی احساس نمیکردم.» او الگوسازی در جامعه را به عمل میداند، نه سخن، و معتقد است باید به جای هر حرف، در عمل و رفتار همهچیز را نشان داد. «الان دیگر وقت حرف زدن نیست. باید عمل کنیم تا بچهها ببینند و تأثیر بگیرند. وقتی بچهها و همکاران میبینند چادر من نمایشی و فقط برای ساعت مدرسه نیست، از من یاد میگیرند و به این سمت کشیده میشوند. از طرفی دیگر، خانواده و جامعه باید در موضوع حجاب مکمل یکدیگر باشند نه اینکه من در مدرسه بچهها را ترغیب کنم و خانواده مانع شود! متأسفانه این تناقضها برای نسل امروز ما بسیار آزاردهنده است. همانقدر که معلم، مدیر و دوست الگو هستند، مادران هم الگوی بچهها هستند و باید به این موضوع توجه کنند. در کنار آن، به نظرم خلأ کار فرهنگی در جامعه ما زیاد است. باید روی الگوهایی مانند شهدا و وصیتنامههای آنان که همگی درباره ضرورت و اهمیت حجاب حرف میزنند کار کنیم. چرا صدای شهدایی مثل شهید علیزاده که از شهدای مدافع حرم است به گوش جوان ما نمیرسد؟! او در آخرین لحظات، از پشت بیسیم، در بدترین شرایط با دخترش ندا صحبت میکند و وصیت میکند مراقب حجابش باشد.»
خانم غفاریدوست که این روزها مدیریت دبستانی دخترانه را برعهده گرفته است، برای پرورش دختران عفیفه و باحجاب در مدرسه طرحهای مختلفی اجرا میکند. «ما طرحها و برنامههای مختلفی در مدرسه برای بچهها داریم که متناسب با موضوع انتخاب پوشش مناسب است. یکی از برنامههای ثابت در مدرسه ما معرفی برترینهای حجاب است. در برنامههای مختلف، آنها را معرفی میکنیم و به بچهها هدیه میدهیم. عکس بچههای باحجاب را در گروه مدرسه میگذاریم و آنها را معرفی میکنیم. گاهی هم عکسهای دونفره هم میگیریم. برای بچهها عکس گرفتن با مدیر مدرسه اهمیت دارد. ما الگوی بچهها هستیم و باید مراقب باشیم. خاطرم هست یک دختر کلاسدومی داشتیم که با چادر سرکلاس مینشست. نگهداری چادر برای بچههای کوچکتر سخت است. یک روز معلمش آمد دفتر و به من گفت هرچه به این بچه گفته است چادرش را سرکلاس دربیاورد، چون نمیتواند تکالیفش را انجام دهد، قبول نکرده و گفتهاست تا خانم مدیر چادرم را نبیند آن را درنمیآورم. بلافاصله با هدیه ویژه بچههای محجبه به کلاس آنها رفتم و از او قدردانی کردم. با هم عکس گرفتیم و در گروه مدرسه گذاشتم. کلی خوشحال شد و از آن به بعد، سر کلاس چادرش را برمیداشت. این نتیجه همان رفتارها و الگوهایی است که گاهی از آنها غافل هستیم.»
انسیه حیدرزاده به عنوان یک کارآفرین و مؤسس مرکز کسبوکار «جهشساز» که بانوان سرپرست خانوار زیادی را به مستقیم به بازار هدایت کرده پوشش چادر را از زمانی که دختربچهای هفتساله بودهاست انتخاب میکند. «میدیدم که مادرم و خواهرانم پوشش کامل دارند. به تبعیت از آنها من هم چادری شدم ولی این پوشش اجبار نبود بلکه نوعی الگوبرداری بود که من از مادرم آموختم. اکنون هم دخترم از من میآموزد. دختر چهارونیمساله من هروقت میبیند من چادر سرم میاندازم، او هم چادر میپوشد. وقتی میگویم نیازی نیست تو چادر بپوشی و هنوز به سن تکلیف نرسیدهای، میگوید: نه، شما که چادر میپوشی من هم باید بپوشم و وقتی نامحرم میآید حجاب داشتهباشم.»
او چادر را پوششی کامل میداند که با داشتن آن هیچ کم و کاستی برای فعالیتهای اجتماعی یک زن نمیتواند وجود داشتهباشد. «نمیخواهم بگویم که تنها با چادر میشود حجاب داشت، اما چادر کمال حجاب است. همین حجاب کامل هم باید در رفتار و گفتار نشان داده شود. یعنی هم عفت و حیا داشته باشیم، هم با این ملزومات زنان، به نقشآفرینی در جامعه بپردازیم. یک خانم چادری با این پوشش حد و مرز مراودات اجتماعی خود با دیگران را مشخص میکند.»
این بانوی کارآفرین معتقد است که پوشش چادر در جامعه حرفهایی برای گفتن دارد و بسیاری از بانوان با همه سختیها برای حفظ جامعه، پوشش کامل خود را رعایت میکنند. «چادر یک پوشش باوقار است که به جامعه و به زندگی نظم میدهد و یکدستی ایجاد میکند. ما برای جامعه و حضور در آن، خود را در پوشش چادر حفظ میکنیم. به نظرم چادر یک ادبیات خاص هم هست که در مراودات اجتماعی خیلی چیزها را مشخص و معین میکند. پوشش ما حرفی برای گفتن دارد و خانمهایی که چادر میپوشند از همان اول در مراودات اجتماعی خود اعلام میکنند چگونه هستند و چه خطقرمزهایی دارند. حتی وقتی یک دختربچه چادر به سر میکند، نوع نگاهها به او تغییر میکند. چه رسد به خانمهای بالغی که نگاههای مسموم و آلوده به آنها زیاد است.»
این مادر موفق که به جای هر حرفی ترجیح میدهد در عمل فرزندان خود را آموزش دهد، جای خالی زنان محجبه را در بسیاری از عرصههای جامعه خالی میبیند. «من با این حجاب و با این چادر در همه برنامهها شرکت میکنم. گاهی تنها چادری جمع من بودهام، اما انتخاب کردهام که اینگونه باشم. خیلی وقتها برای این حضور با وجود چهار فرزند تحسین شدهام و برای خیلیها عجیب بوده که یک خانم چادری توانسته است یا اینکه میتواند تا این اندازه فعال باشد. این تعجب به دلیل جای خالیای است که زنان چادری در بسیاری از برنامهها، دورهها و محفلها دارند. به نظر میرسد باید حضور فعالتری از بانوان محجبه در همه عرصههای جامعه دید و با حضوری فعال و اثرگذار، این تفکر را که زنان چادری فقط مجلس روضه و حوزه علمیه میروند تغییر داد.»
ریحانه اکبری از بانوان دههشصتی است که در کنار همسری و مادری، یک کارآفرین برتر زنبورداری، تولید گیاهان دارویی و ایجاد اشتغال در کشور شناخته میشود. او در سفر اخیر انسیه خزعلی، معاون رئیس جمهور در حوزه زنان، تقدیر شد، بانوی کارآفرینی که در یک خانواده مذهبی به رشد و بالندگی رسیده، اما پوشش و حجاب را پس از چالشهای دوران نوجوانی، خود انتخاب کردهاست. «شرایط و محیط زندگی روی این انتخاب خیلی نقش داشته ولی هیچ وقت اجبار نبودهاست. این لطف خداوند بوده که در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدهام و این آموزهها زمینههای دوست داشتن حجاب را در من ایجاد کردهاست. از طرفی دیگر، تحقیق و پژوهشهای خودم هم در این انتخاب نقش داشتهاست. ضمن اینکه واقعا به درک این جمله رسیدهام که پوشش باعث امنیت بانوان ودختران است. واقعا احساس میکنم اگر چادرم نباشد امنیت ندارم و با نگاههای بیمارگونه اذیت میشوم. در واقع، تا این اندازه برای خودم ارزش قائل میشوم که هر چشمی نگاهم نکند. به نظرم چادر یک حریم است و من با پوشیدن آن اعلام میکنم هرکسی را در حریم خودم راه نمیدهم.»
ریحانه اکبری در سفرهای خارجی خود نیز چادر را کنار نمیگذارد و با همین پوشش در کشورهای دیگر حضور مییابد. او از انتخابی که کرده است راضی است. «راضی هستم و در سفرهای مختلف به کشورهایی مانند ترکیه، هندوستان، قزاقستان، گرجستان و ... هیچ وقت چادرم را برنداشتم بلکه با رعایت پوشش من، دیگران هم متوجه شدند که با حجاب هم میتوان سفر خارجی رفت. خیلیها فکر میکنند وقتی حجاب دارند نمیتوانند زیبا باشند ولی اینگونه نیست. بهتازگی نیز سفری کاری به قزاقستان داشتم. به نظرم همین که خودمان عالم و عامل باشیم کافی است. دیگران رفتار ما را که ببینند جذب میشوند. علاقه و دوست داشتن حجاب در ذات همه هست. فقط باید از راه درست منتقل شود. مثلا در همین سفر من، هر روز یک روسری رنگی زیر چادر میپوشیدم که برای این خانمها جذاب بود. جالب است که در کشورهای دیگر، هیچ وقت هم برخورد بدی با حجاب من نشده و برای آنها جذاب و اثرگذار بوده است. دست برقضا پیش آمدهاست که برخی از مردم کشور خودمان من را سرزنش میکنند که در کشورهای دیگر چرا چادر میپوشی! من هم جواب میدهم که این انتخاب من است.»
او که خود دختری دوازدهساله دارد چالش در انتخاب حجاب را حق همه افرادی میداند. «شاید در دوران بلوغ، خود من هم دچار چالش شده بودم که آیا میخواهم چادری باشم و حجاب برتر را انتخاب کنم یا نه. چند سالی هم با خودم کلنجار رفتم ولی در نهایت چادر را انتخاب کردم. الان اگر این پوشش را نداشته باشم، احساس برهنگی میکنم. این حق انتخاب را به دخترم هم میدهم. او حق دارد با تحقیق انتخاب کند و من در کنارش کمک میکنم انتخاب بهتری داشته باشد. نوجوانی، سن پرچالشی است که من کوشش کردهام مسائل و مشکلات را با حضور یک مشاور به عنوان نفر سوم حل کنم و اجازه ندهم موضوعی حلنشده باقی بماند.»
این مادر برای درونی کردن حجاب برای دخترش و همه دختران مطالعه و تحقیق را به جای هر اجباری به خانوادهها پیشنهاد میکند. نظرش این است که آنچه افراد انتخاب کنند ماندگار است. «به دخترم و دخترانی که میخواهند پوشش خود را انتخاب کنند پیشنهاد میکنم، تاریخ بخوانند. این پوشش در گذشته هم وجود داشته است و به گواه تاریخ، هرجا از پوشش فاصله گرفتهایم، آسیبهای زیادی دیدهایم.»